khaterate negin jonam

خاطرات نوروز 92

چند روز از قبل از عید با مامانم به سیرجان رفتم  لحظه سال تحویل در خانه بابا جانم بودم وقتی سال تحویل شد با همه روبوسی کردم وازبابا جان عیدی گرفتم ووقتی که اش خوردیم وعمه هایم امدند بعد به خانه بابابزرگم رفتیم خلاصه شب تا دیر وقت بیدار بودیم وچند جا مهمانی رفتیم واز روز بعدش هر روز خانه چند نفر میرفتیم ما عید به مسافرت نرفتیم ولی من تا 17 فروردین سیرجان بودم وبه من خیلی خوش گذشت                                                       &nb...
3 تير 1392

نامزدی عمه حبیبه جانم

سه روز قبل از سال 1392عقد کنان عمه حبیبهام بود و اسم شوهر عمه ام سعید اقاست. لباس عقد عمه ام را خود عمه ام دوخته است.من هم یک لباس قرمز با یک ساق کرمی پر رنگ خریده بودم .همه خانواده عمه ام به ارایشگاه رفته بودند من ومادرم هم به ارایشگاه توکا یا همان ارایشگاه زن دایی بتول رفتیم وبعد از ان که ارایش شدیم به خانه ی باباجان احمدرفتیم خاله هدی هم بود و هم چنین مادر بزرگم هم بود .عمه ام در عروسی خیلی به من اسرار کردن که بیایم وبرخسم من هم خجالت می کشیدم . خلاسه بعدن رخسیدم وبعدشام دادند خلاسه ان شب به خیر وخشی تمام شد .اما من خیلی ناراحت بودم چون عمه ام د    یگر در ان خانه نیست .               &...
3 تير 1392
1